برف

¦

برف تهران را نوبر مي كنيم .
نميدانم چرا اينقدر به برف علاقمندم. برف روح آدمها را تازه ميكند انگار. در برف همه يك طور ديگرند. روحهاي كودكي از زير كالبدهاي اخموي روزمره بيرون ميزند.همه يا ميخندند يا ميدوند يا بازي ميكنند يا سر ميخورند يا....
برف يك طور ديگر است هميشه .
رحمت سپيد الهي بر تن اين شهر سياه و سژيد ميگويد كه تو هم ميتواني سپيد خواهي شد اي دل سياه و سپيد.

0 comments: